- دو گان
- دو نوع، دو جنس: (پس در آن کشتی از هر جانوری دو گان: نری و ماده ای)
معنی دو گان - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
آنچه که مرکب از دو جزو باشد، آنچه که دوبار بکار برند رطل دوگانه، نماز دو رکعتی نماز صبح
مغایرت، اختلاف
اولین شعبه از شعب بیست و چهار گانه موسیقی است و آن از اسامی دساتین است که پارسیان نهاده اند) اسم جنس مفرد اعظم که از نغمات اصیل اصفهان است (مجمع الادوار ج 2 ص 25) دو جهان دنیا و آخرت
ده ده، ده تا ده تا، ده تایی
دوبدو، دو برابر
دو، دوتا، دوتایی، دوبه دو، دوبرابر
فامیل، سلسله، سلسه، نسل، سلسله
انظار
رفیقان، رفقا
آویخته معلق آونگ
آنکه دم در خانه بزرگان نگهبانی دهد نگهبان در حاجب قاپوچی، حارس نگهبان. یا دربان فلک آفتاب، ماه
صور و اشکال فلکی
دنب گاو ذنب ثور، دول و تسمه ای که آنرا بشکل دم گاو تابند و همچون تازیانه بکار برند تازیانه بزرگ، دوال ستبر که با آن طبل نوازند، نفیر گاو دم، بوق
دلتنگ، ملول، ناراضی
آویخته آونگان
دیوستان دیو خانه
مرد پیر و سالخورده، تاریک دل، بد نفس
بچه دان زهدان رحم
عدد دو، دو عدد، دوبدو، دو تا دو تا، دوتایی
دو رخسار خدعین، دو نوع دو جنس نوعین
دو عالم دو جهان دنیا و عقبی
نوعی پیکان دارای دو شاخه
منافق مزور
قسمتی نشستن و آنرا ایرانیان از عرب و عرب از شتر آموخته است
دوغ و ماستی که شیر در آن دوشیده باشند
سلاله، نسل، طایفه
خاندان خانواده، طایفه قبیله، نژاد
دود آلود
تیره تار
دود کش (حمام مطبخ بخاری) تنوره (گلخن مطبخ)، پارچه سفالی که برای گرفتن دوده جهت ساختن مرکب بالای چراغ تعبیه کنند
جعبه ای که در آن دوکهای نخ ریسی را جا دهند (در چرخ جراب بافی)
محبوب و معشوق